به مناسبت پایان کلاس های تئوری دانشجویان ترم ششم پرستاری و ورود به عرصه بالین
در نبرد سخت کنکور جملگی غالب شدیم
رشته ی ما شد پرستاری و ما
اول پاییز گشتیم با آن درد آشنا
روز اول شوق و ذوقی داشتیم
در میان شوق خوف فوقی داشتیم
هر کسی از شهر خود کوچ کرده بود
بل کسی از خود به خود کوچ کرده بود
همه می گفتند ترم اولی ها آمدند
کس نمی گفت کاخر این ها هم آدمند
شب شد و خوابگاه بود و ذکر فراق
هر کسی غم در بغل بنشسته در کنج اتاق
ترم اول همه وقت جزوه به دست
ترم دوم جزوه ها کم کم ز دست ما گسست
ترم دوم فصل سختی داشتیم
نه حال درس خواندن نه که وقتی داشتیم
ترم سوم گشت و ما آمپول زدیم
پی به نقش خود نبردیم خود را گول زدیم
ترم چهارم بین ما سر زد نفاق
همه ناخرسند بودیم زین اتفاق
ترم پنجم بحث شیفت آمد به پیش
غفلت از درس و کلاس شد بیش ز پیش
ترم شش گشتیم و پیشکسوت شدیم
پی نبردیم به کجا دعوت شدیم
تلخ و شیرین ها بسی بر ما گذشت
پای حرف ما کسی ایا نشست
گر کسی هم بنشست تاثیری نداشت
چون سلاح سخنش تیری نداشت
بگذریم چون بی خیالی خوشتر است
مرد خاموشی خاموش ماند بهتر است
گرچه زخم دل ما سخت کاری است
مهر استادان نیکو در دل ما جاری است
وصل گشتند عده ای از ما به دوست
وصل دوستان دگر را آرزوست
قسمت ما گشته است دیدار آنکه جان از اوست
عفو تقصیرات راد از این پرستاران نکوست
راد 20/3/1387
ای مایه ی سرخوشی و مستی