باران
کنار کلبه می رقصم
به ساز کودکی چوپان
که نی خوش می نوازد او
و من مشعوفم و گریان
به یاد بارش باران
دلم از شوق به پرواز است
کسی ما را نگه دارد
در این صحرای بی باران
سبک چون پر می رقصم
که سنگین غصه ای دارم
در این اوقات دلتنگی
تو را ای ابر کم دارم
ندارم طاقت ماندن
که بی تو سخت دلگیرم
ببار ای ابر باران زا
که بی باران می میرم
علف دیگر نمی روید
که باران خوش نمی بارد
در این صحرای بی باران
کسی ما را نگه دارد
+ نوشته شده در چهارشنبه بیستم شهریور ۱۳۸۷ ساعت 12:36 توسط ... راد
|
ای مایه ی سرخوشی و مستی